عوامل و مسائل اجتماعی مؤثر بر سلامت انسان
به گزارش وبلاگ اطلس وب، صبر به مفهوم استفاده از زمان برای حل مسائل و فشارهای زندگی اجتماعی است.

موجودیت انسان بر رنج است، رنجی که مور می برد، رنجی که مادر می برد، و رنجی که پیامبران الهی برده اند، بیانگر این واقعیت است که مشقت ها بیش از اینکه درد آور قلمداد شوند، مولد و سازنده هستند و به گونه ای طولانی تر، حیات را تداوم می بخشند و ما هیچ پیامبری را به هیچ سرزمین نفرستادیم، مگر آنکه اهلش را به شداید و محنت ها گرفتار کردیم.همه می دانیم دنیا دار محنت و بلا است و از رنج و گرفتاری گریزی نیست، اما به رغم شرک و سرکشی ها، باز در پی رفاه و سرخوشی هستیم. بگو او خدایی است که شما را از ناراحتی ها و اندوه ها نجات می دهد، آنگاه شما به اوشرک می ورزیدهر آن چه محاسنی دارد، معایبی هم دارد. عیب راحتی و رفاه، غفلت، جهالت، تبه کاری، انحراف و لغزش ها است. این ها چندان سنخیتی با سلامت و طول عمر ندارد. گذشته از این ها تعب و شعف لازم و ملزوم هم اند.
گر چه فشارها و سختی ها سنت الهی هستند، و در برابر رحمت و لذت در اکثریت اند (لذات زودگذرند و چشیدنی، به همین علت انسان ها دائما در پی آن ها هستند، مثل بلهوسی ها، بدمستی ها و اعتیاد به مخدرها) به مقتضای قانونمندی دنیا هستی تبه کاری و گناه، گرفتاری ها و مصائب را برای انسان دامن می زنند پس فشارها وجود دارند و حدی از آن ها لازمه زندگی است اما آنکه این فشارها و بدبختی ها را افزایش می دهد خود ما هستیم. رنج ها، زمانی می توانند باعث سلامت ما شوند که تعادلی بین آن ها و سر خوشی های به وجود آید.
در یک تعبیر، صبر به مفهوم استفاده از زمان برای حل مسائل و فشارهای زندگی اجتماعی است. از این رو می گوییم: صبر، مفتاح الفرج و مشکل گشا است. مسائلی که می تواند سلامت مادی و معنوی ما را به مخاطره اندازند، از طریق استقامت و صبر، یا تعدیل می شوند و یا تحلیل می فرایند. استقامت در ضراء یعنی پایداری و مقاومت در برابر بیماری و رنجوری، مرض را مغلوب اراده قوی می نماید. و نیروی مقاومت مزاج را در برابر بیماری افزایش میدهد. و به عبارت دیگر، مرض را هرچه زودتر به سمت سلامت عودت می دهد. صبر به معنای ضعف یا سازش با عوامل و واقعیت ها نیست، بلکه قدرت استقامت و پایداری است، و در آن فرد نیروی بیشتری را برای مبارزه با حوادث ذخیره می نماید و امید بیشتری دارد که از سختی و فشار و تنشهای خردکننده رهایی یابد. علاوه بر این ها، در صبر انسان تمرین می نماید تا به قضای یزدان، رضا دهد و بر کرم خداوندی اعتماد نماید.
یکی از مصادیق صبر، صبر بر مصائب است. انسان های سالم، قوی و عاقل، به مثابه رجال بزرگ عالم، هنگام بروز مصائب خونسردی خود را حفظ می کنند و جزع و فزع نمی کنند این یکی از رموز پیروزی در راه رسیدن به اهداف حیات از جمله سلامت و سعادت است. صبر، صرفا سرشتی فردی نیست، بلکه به علت کاربرد جمعی اش منشی اجتماعی است که در ارتباط فرد و گروه تأثیری روانی - مهارتی دارد. نتیجه این تمرین مهارتی روانی تحمل سختی های زندگی است، و گر چه خودش (صبر) سخت و سخت است، ثمره اش خواستنی، شیرین و فرح انگیز است. زندگی سالم، با نتیجه مطلوب و موفقیت تعریف می گردد. اما این کامروایی در کنار صبر، ماهیت وجودی می یابد.
در برخوردهای اجتماعی، بعضی افراد از صبر و شکیبای عاجزند، و قدرت تحمل را از دست می دهند، و به گونه ای ناخواسته، و پس از مجادلات فراوان، دچار استرس نگران کننده می شوند، و آن را به خون جگر تشبیه می کنند، اما این صبر تداوم یافته، و خون جگر خوردن، پاداشی دارد که شخص شکیبا را آب دیده، ارزشمند و گران سنگ می سازد و نهایتا سلامت روحی را به وی ارزانی می دارد.در تعاملات اجتماعی، مدارا اوج خردمندی است و حاصل صبر همین مدارا و سازش با دیگر انسان ها است.
اگر صبر و شکیبایی به عنوان یک منش اجتماعی نهادینه گردد، بسیاری از جرایم که معلول شتاب زدگی و کم تحملی است (مثل دعواها، قتل ها و جرایم رانندگی) انجام نمی گیرد، و سلامت و بقا در خطر نمی افتد. به علت همین خطرها است که می گوییم صبر سلامت زا، و تعجیل سلامت زدا، و مکر شیطانی است. قلب شکیبا تپش کمتری دارد، آرام تر است و بیشتر عمر می نماید. اگر لازم باشد که قلب بتپد - که گاه ضروری است بتپد - بهتر است یا برای دوستی بتپد، یا برای حرکت و ورزش.
ما مدیون گذشتگانیم، زیرا؛ اولا: آن ها به ما حیات داده اند، ما را زاده اند و نگاه داشته اند. ثانیا: به ما آموخته اند که چگونه زیست کنیم، و ثالثا: تجاربشان را به ما منتقل کرده اند. ما محصول یک دوره طبیعی (دهر) خلقت هستیم که والدین، اجداد و گذشتگان ما نقش عمده ای در فراوری و سفر تکوینی مان داشته و دارند. آن ها از عوامل و ابزارهای عدیده ای (مثل أمشاج نطفه ، دستگیری، ارشاد و حمایت عاطفی) سود برده و حیات و بقای نسبی ما را هدایت یا تضمین کرده اند. پیوستگی های نسلی گذشتگان، سیر تسلسل دهری را خاتمه کامل تر می نماید و ما را به تکامل جسمی و روحی سوق می دهد، چنان که سیر تکاملی جانداران و انسان ها در نظریه تکاملی داروین، بدون این ارتباطات بین نسلی امکان پذیر نیست. در این تکامل، ما به گونه ای تکوینی و جریان واره صفات طبیعی را آگاهانه و ارادی به سمت ظهور و ثبوت سلامت و بقا هدایت می کنیم (مثل استفاده از علم طب و روان شناسی در بازفراوری سلامت و سرزندگی).
این تشخیص و اختیار که از قوای حسی ما، خصوصا شنوایی و بینایی حادث می گردد اولا: محصول امتزاج نطفه ای است که خداوند آن را به طبیعت و انسان عطا کرده است و ثانیا: ناشی از ارتباط گذشتگان است که این بینایی و شنوایی را به سمت بصیرت و کمال گسیل می دارد. (والدین، عالمان، طبیبان) انبیا پیوسته بشر را به خیر و صلاح دعوت کرده اند و با هدایت ها، موجبات تذکر انسان را برای متابعت از حق و اجتناب از باطل (عمل به هنجارها و پرهیز از نابهنجاری ها) فراهم ساخته اند. حال اگر پیوند بین نسل ها گسسته گردد، با افراد از نیکی پیروی نکنند، به بدفرجامی مبتلا می شوند و عمر و سلامت را از دست می دهند. آنان که با وجود هدایت ها و تمام نعمت ها، به راه ناپسند گراییده و هوای افراطی نفس را پذیرفتند، جز خواری نتیجه ای نبردند و همین افرادند که روزگار و عاقبت خویش را تار و بی امان گردانیدند.
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص311-304، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391
منبع: راسخون